ثمره عشق زيبا مهرسام من

بدون عنوان

سلام امروز پسرم رفته توي 29 هفته ولي كم كم داره مامانشو اذيت مي كنه تمام كلسيم هاي بدن منو خورده و حالا من دچار يه دندون درد شديد شدم پسرم نازم هر روز كه تو خونه تخت قشنگتو مي بينم دلم بيشتر واست تنگ مي شه و دوست دارم ببينمت امروز صيح كه از خواب بيدار شديم بابايي بهت سلام كرد يه لگ كنده به مامان زدي آره گل پسرم مي خواست اول سلام كنه بابا جون  
19 دی 1390

بدون عنوان

سلام 5 شنبه (90/10/8) من و ماماني و آقاجون و خاله ها به همراه نيايش كوچولو رفتيم واسه پسرم تخت و كالسكه و صندلي ماشين و ساك و چند تا لباس خريديم دست ماماني و آقا جون درد نكنه كه سنگ تموم گذاشتن از همه چيز بهترينشونو واسه مهرسام زيباي من خريدن يه اطلاعات هم واسه اونهايي كه هنوز چيزي نخريدن بدم كه توي بازار بزرگ قسمت سيسموني فروش ها كه در بازار بين الحرمين مي شه قيمت ها از ني سالن هاي پارك ساعي و جمهوري 150 هزار تومن ارزون تره چون من خودم تختي رو كه اون جا بود 450 تومن خريدم 270 تومن مارك كاريكو آمريكايي و همچنين كالسكه ها هم هر كدوم 100 تومني ارزون تر بود خلاصه پسر ما هم بالاخره توي خونه واسه خودش يه جايي پيدا كرد ...
10 دی 1390

بدون عنوان

ديشب من و بابايي مراسم شب يلدا داشتيم و كلي هم از پسرمون كه تو دل مامانش لالا كرده عكس و فيلم گرفتيم و مي خوايم بريم چاپش كنيم بذاريم اول آلبومش مثل اينكه پسرم خيلي موافق اين قضيه است چون داره تكون مي خوره امروز پسرم رفته توي هفته 26 و دوازده هفته ديگه به دنيا مي ياد ...
3 دی 1390

بدون عنوان

الان من و پسرم تو اداره نشستيم و كلي هم كار داريم ولي پسر شيطون مامان همش لگد ميزنه نمي زاره من كار كنم
30 آذر 1390

بدون عنوان

سلام امروز كه پسرم نازم توي هفته 25 رفته مصادف شده با سالگرد ازدواج من و باباش كه تو جشن ديشبمون كلي جاشو خالي كرديم پسر نازم دل من و بابايي واست تنگ شده زود و سالم به دنيا بيا   ...
30 آذر 1390