ثمره عشق زيبا مهرسام من

بدون عنوان

امروز يكشنبه 21 اسفند تولد علي كوچولو خاله است من و خاله ندا و بابا محمد و نيايش كوچولو چهارشنبه(90/17/12) رفتيم بيمارستان صارم و واسه به دنيا اومدن پسرم وقت گرفتيم خانم دكتر گفت اگه مشكلي پيش نياد 10 فروردين نينمون به دنيا مياد  تازه توي بيمارستان واسه پسرم يه خانم عكاس مي ياد كه از به دنيا اومدنش هم فيلم بگيره هم عكس اميدوارم همه چي خوب و خوش باشه   يه خبر جديد اينكه بابا محمد هم مي تونه همراه مامان جونت بياد توي اتاق عمل و همون جا بغلت مي كنه   ...
21 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز گل پسرم كه حالا هم خيلي شيطون و بلا شده رفته توي هفته 36 و مي خواد سه هفته ديگه به دنيا بياد ولي من كه باورم نميشه مي خوام مامان آروين يا آرتين بشم ديشب اين نيني بلا از ساعت 2 شروع كرد به لگد زدن و نگذاشت كه مامانش بخوابه حالا كه اومدم سركار هم خوابم مي ياد و هم خيلي خسته ام راستي خاله آرزو و ندا رفتن نمايشگاه لباس تا برات حوله بخرن البته چند روز پيش هم خاله آرزو و ركسانا و علي كوچولو رفته بودن بهار واست شامپو و وسايل بهداشتي تو خريدن و البته يه كاسه كچولوي سبز خوشگل هم واسه غذا توي مسافرتت خريدن كه علي كوچولو هم آبي شو داره من و باباجون محمدم واست كشو كمد آماده كرديم تا كم كم وسايلتو بياريم ...
8 اسفند 1390

بدون عنوان

ديشب من و بابايي تصميم گرفتيم اسم پسرمو از مهرسام به آرتين يا آرمين تغيير دهيم چون احساس مي كنيم صدا كردنش سخته پسر گولولي من 4 هفته ديگه بيشتر مهمون دل مامانش نيست  و مي خواد بياد تو جمع ما  انشا اله قدمت واسم خوب باشه و پر از روزي
24 بهمن 1390

بدون عنوان

سلام امروززززززز پسرم رفته توي هفته 33 و پسر پر روزيم همين كه رفته توي ماه جديد از آسمون داره برف هاي شديد و ريز و خوشگل مياد دارم تصور مي كنم سال بعد اين موقع ما داريم برف بازي مي كنيم ماماني و آقا جون رفتن قشم  واسه پسرم خريد كنن و امروز ميان كلي هم واس مهرسامم تا 3 سالگي خريد كردن 
19 بهمن 1390

بدون عنوان

يه روز دو تادوست كه دلشون يه جاي غريب به هم گره خورد و با پشت سر گذاشتن طوفان هاي زيادي به هم رسيدند و حالا منتظر ثمره عشقشون هستند خدايا توي باغ زندگيمون كه پر از خاطره هاي عاشقي و دلدادگيه گل نورسي در حال رشده كه هر دوي ما چشم براه باز شدن غنچه اش هستيم
8 بهمن 1390

بدون عنوان

توي دفتر خاطرات پسرم مي خوام واسش بنويسم كه گوگولي مامان شبها چه لگدهاي گنده اي به من ميزنه  ولي من اونها رو هم دوست دارم امروز رفته توي هفته 30 ام و ما مي خواييم بيريم سونوگرافي ببينم پسرمون در چه حالي به سر مي بره اميدوارم كه سالم باشه دلم خيلي شور مي زنه ...
3 بهمن 1390